نویسنده: عباس كوثری

 
جمع «بلد» بلدان و جمع «بلدة» بلاد است. بلد بر هر سرزمینی اطلاق می‌شود، چه آباد باشد و چه غیر آباد، چنان كه در قرآن آمده است: «إلی بَلَدٍ مَیِّتٍ» یعنی به سرزمینی كه در آن گیاه و چراگاه نباشد. (1) این كلمه همچنین به معنای یكی از منازل ماه و به معنای سینه و گشادگی و فاصله میان ابروها آمده است. (2)

كاربردهای بلد در قرآن

1. عموم سرزمین‌ها

قرآن كریم می‌فرماید: «لاَ یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلاَدِ *مَتَاعٌ قَلِیلٌ ...» (3): رفت و آمد كافران در سرزمین‌های مختلف تو را نفریبد؛ متاعی ناچیز است. ابن عاشور می‌نویسد: مقصود از بلاد، سرزمین است. (4) علامه طباطبایی نیز می‌نویسد: آیه شریفه بعد از آیاتی است كه پاداش بهشت را برای انسان‌های نیكوكار و خردمند بیان كرده است و آیه به منزله این است كه فرموده حالت ابرار و مؤمنان آن گونه بود كه شناختی؛ اما آنچه از رفاه و ثروتمندی كفار می‌بینی، تو را فریفته نكند كه آن متاعی است اندك و دوامی ندارد. (5)
از مقابله دنیا با پاداش استفاده می‌شود كه مقصود از «البلاد» تمامی سرزمین‌های دنیایی است. از دیدگاه ماوردی در آیه «... تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلاَدِ» (6) دو احتمال وجود دارد: الف) غوطه‌ور بودن كافران در نعمت‌های دنیا؛ ب) رفت و آمدهای كافران بدون آنكه در دنیا بر گناهانشان مؤاخذه شوند. (7) شأن نزول آیه نیز مؤید معنای عام بلاد است. مرحوم طبرسی می‌نویسد: آیه درباره مشركان عرب نازل شده است كه تجارت می‌كردند و به آن متنعم بودند. برخی از مسلمانان گفتند دشمنان در زندگی راحتی‌اند و ما از گرسنگی هلاك می‌شویم یا آنكه درباره یهودیان است كه در سرزمین‌های مختلف مسافرت می‌كردند و از اموال بهره مند می‌شدند. خداوند با نزول آیه بالا به مسلمانان هشدار داد كه فریفته زندگی دنیایی آنان نشوند كه متاعی ناچیز است و سپس جایگاهشان دوزخ است. (8)
بلد در آیه «وَ تَحْمِلُ أَثْقَالَکُمْ إِلَى بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بَالِغِیهِ إِلاَّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ...» (9) نیز به همین معناست. ابن جوزی می‌نویسد: در اینكه مقصود از كلمه «بلد» چیست، دو احتمال وجود دارد: 1. عموم شهرها؛ 2. شهر مكه؛ ولی صحیح احتمال اول است. (10) اطلاق نیز مؤید عمومیت معنای بلد است.

2. سرزمین‌های بدون گیاه

خداوند متعال می‌فرماید: «وَ الَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ تُخْرَجُونَ‌» (11)، «وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَاباً فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذلِکَ النُّشُورُ» (12). مقصود از بلد میت، سرزمین خشك و بی آب و علف است كه به قرینه صدر آیه به وسیله باران با رویش گیاهان و زراعت، احیا و آباد می‌شود.

3. سرزمین پاكیزه و مستعد

مفسران ذیل آیه شریفه «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ...» (13) نوشته‌اند: مقصود از «البلد الطیب» زمینی است كه دارای خاك پاكیزه باشد. (14)
برخی آیه را مَثَلی برای مؤمن و كافر قرار داده‌اند، قلب مؤمن و كافر با اینكه از نظر مادی گوشت و خون است، از نظر معنوی قلب مؤمن موعظه‌پذیر است؛ اما كافر سنگدل است، چنان كه زمین‌ها با اینكه از نظر جنس یكی‌اند، برخی از بارش باران انعطاف می‌پذیرند و سبزه و خرمی را به نمایش می‌گذارند. در مقابل، زمین شوره‌زار هیچ‌گونه گیاهی را نمی‌رویاند. (15) برخی دیگر آیه را مَثَلی برای فرزندان آدم دانسته‌اند كه در میان آنان خبیث و ناپاك و طیب و پاكیزه هست. (16) گفتنی است استفاده از تشبیه صدمه‌ای به كاربرد لفظ بلد وارد نمی‌كند؛ زیرا آنچه لحاظ شده، همان معنای اصلی است، اما در نظام و ساختار تشبیه.

4. مكه

خداوند متعال می‌فرماید: «لاَ أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ» (17)، «وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ‌» (18) و «وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً» (19). سؤالی كه مطرح شده این است كه چرا در این آیه، كلمه «بلد» معرفه آمده است؛ اما در آیه 126 بقره كه نظیر همین آیه است، نكره ذكر شده است. در پاسخ می‌توان گفت آیه دوم درباره اولین سفر ابراهیم (علیه السلام) است كه هنوز آبادانی در آن شكل نگرفته بود؛ ولی آیه اول مربوط به زمانی است كه به دلیل چاه زمزم مردم در آنجا اسكان یافته بودند و به سرزمینی شناخته شده تبدیل شده بود.

5. شهر قوم سبأ

قرآن كریم می‌فرماید: «لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ یَمِینٍ وَ شِمَالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ» (20): برای قوم سبأ در محل سكونتشان نشانه‌ای [از قدرت خدا] بود، دو باغ از راست و چپ. به آنان گفتیم: از روزی پروردگارتان بخورید و شكر او را به جا آورید. شهری است پاك و پاكیزه و پروردگاری آمرزنده. به قرینه كلمه «سبأ» و كلمه «فی مَسْكَنِهِم»، مقصود از «بلدة» شهری است كه قوم سبأ در آن زندگی می‌كرده است. برخی معتقدند نام این شهر صنعا بوده است. (21)

پی‌نوشت‌ها:

1. احمد فیومی، المصباح المنیر، ج1و2، ص60.
2. اسماعیل جوهری، الصحاح، ج2، ص449.
3. آل عمران: 196-197.
4. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج4، ص206.
5. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج4، ص89.
6. غافر: 4.
7. محمد ماوردی، النكت و العیون، ج1، ص444.
8. ابن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج4، ص430.
9. نحل: 7.
10. ابن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج4، ص430.
11. زخرف: 11.
12. فاطر: 9.
13. اعراف: 58.
14. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص112. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3و4، ص666.
15. محمد قرطبی، الجامع لأحكام القرآن، ج7، ص223؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3و4، ص666.
16. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج5، ص276.
17. بلد: 1.
18. تین: 3.
19. ابراهیم: 35.
20. سبأ: 15.
21. محمد قرطبی، الجامع لأحكام القرآن، ج14، ص184.

منبع مقاله :
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول